باید از این قصه برم....
فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم...
خاطره هارو یادمه لحظه به لحظه مو به مو ....
هیچی رو یاد من نیار....
اونقدر خرابم که...
نگووووووووووووووووووووووو .....
آن کشیدم ز تو ای آتش هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دست تو تدبیر نبود..........!!!!!!!
در این شبها چه خاموشم
به یاد تو هم آغوشم
به من گفتی وفاداری
چه شد کردی فراموشم...؟؟؟!!!!
تا رفت مرا از نظر آن چشم جهان بین
کس واقف ما نیست که ازدیده چه ها رفت
بر شمع نرفت از گذر آتش دل دوش
آن دود که از سوز جگر بر سر ما رفت
دل گفت وصالش به دعا باز توان یافت
عمری است که عمرم همه در کار دعا رفت!!!
در کنج دلم عشق کسی خانه ندارد.....
کس جای در این منزل ویرانه ندارد.....
دل را به کف هر که دهم باز پس آرد.....
کس تاب نگهداری دیوانه ندارد......
آره اینه دنیا و آدمااااااااااااااااااش فقط حرفه که میزنن.....
تو میگی بارون و دوست دارم .... ولی تا بارون میاد چترت و باز میکنی...!!!
تو میگی باد و دوست دارم.... ولی تا باد میاد پنجره ها رو می بستی...!!!
تو میگی آفتاب و دوست دارم .... اما وقتی می تابه پرده ها رو می اندازی...!!!
حالا فهمیدی که چرا می ترسم....... !!! وقتی میگی:
دوست دارم....!!!!!
یه عشق عروج است ورسیدن به کمال...
یه عشق غوغای درون است و تمنای وصال...
یه عشق سکوت است و سخن گفتن چشم...
یه عشق خیال است وخیال است و خیال...
بیا یک بار هم که شده دست به خلاف بزنیم ...!!!
من اندوه تو را میدزدم ...!!!
تو تنهایی مرا...!!!